اصطلاحات “بنیانگذار” و “همبنیانگذار” را در حوزه استارتاپ بسیار شنیده اید. اما منظورشان دقیقا چیست؟ چه تفاوتی بین این دو اصطلاح وجود دارد؟ و چگونه می توان یک “بنیانگذار” یا “همبنیانگذار” خوب پیدا کرد؟
پیدا کردن بنیانگذارانی که به درستی نیازهای کسب و کار را برآورده کنند و در مراحل اولیه یک استارتاپ به شما کمک کنند، خیلی آسان نیست. بنابراین، خود بنیانگذاران از کجا فعالیتشان را شروع میکنند؟
به این سوالات و چندین سوال دیگر در مورد بنیانگذاران و همبنیانگذاران پاسخ خواهیم داد تا از موفقیت شرکت خود اطمینان حاصل کنید.
بنیانگذار و موسس کیست؟
بنیانگذار (Founder) شخصی است که ایده ای (احتمالا ایدهای سودآور) را مطرح و سپس آن را به یک کسب و کار یا استارتاپ جدید تبدیل می کند.
بنیانگذار میتواند به تنهایی یک کسبوکار را راهاندازی کنند یا با همراهی دیگران (آنچه ما به آن همبنیانگذار میگوییم) این کار را انجام دهند، برای مثال لری پیج (Larry Page) بنیانگذار گوگل است.
همبنیانگذار کیست؟
اگر مؤسس و بنیانگذار، شرکتی را با افراد دیگر راهاندازی کند، آن فرد یا افراد، همبنیانگذار (Co-founder) خوانده میشوند. بنابراین لری پیج نه تنها بنیانگذار گوگل، بلکه همبنیانگذار سرگئی برین نیز است.
سِرگِی میخایلوویچ برین (زاده ۲۱ اوت ۱۹۷۳) کارآفرین آمریکایی متولد روسیه است که با لری پیج شرکت گوگل را بنیان نهادند.
همبنیانگذار در واقع اصطلاحی است که به جهت اعطای اعتبار یکسان به چندین نفر که با یکدیگر، تجارت و کسبوکاری را راهاندازی می کنند، استفاده می شود.
همبنیانگذار ممکن است از همان ابتدا بخشی از چشم انداز استارتاپ باشد، یا ممکن است از سوی بنیانگذار اصلی وارد حوزه کار شوند چرا که مهارتهایی دارند که بنیانگذار، فاقد آن است.
به عنوان مثال، بنیانگذار ممکن است مهارت طراحی داشته باشد، اما در زمینه مهندسی، مهارتی نداشته باشد. در این صورت، ورود همبنیانگذاری با دانش فنی در مراحل اولیه راه اندازی استارتاپ، بسیار سودمند است. اما یافتن همبنیانگذارانی که برای مدل موجود کسبوکار مناسب هستند یا واقعا به موفقیت شرکت کمک میکنند، همیشه آسان نیست.
تفاوت بین بنیانگذار و مدیر عامل چیست؟
مدیرعامل یا Chief executive officer) CEO) و بنیانگذار، دو عنوان شغلی متفاوت در حوزه استارتاپ هستند که مردم میتوانند به طور همزمان آن ها را به کار برند.
ویلیام پیتری، CTO یا (Chief technology (or technical) officer) یا مدیر ارشد فناوری نوپا و کارشناس در حوزه استارتاپ، میگوید:
اصطلاح “بنیانگذار” رابطه شما را با تاریخ و پیشینه کسبوکار توصیف میکند. پیج و برین همیشه بنیانگذاران گوگل خواهند بود. اصطلاح “مدیرعامل” در مورد موقعیت شما در سلسله مراتب سازمان فعلی می باشد. برخی از بنیانگذاران، حداقل مدتی، مدیرعامل خواهند بود.
پیتری به تفاوت دیگری بین “مدیرعامل” و “بنیانگذار” اشاره می کند که یکی عنوان شغلی دائمی است، در حالی که دیگری نیست.
تانیس خورخه، کارآفرینی قهار و سریالی می گوید:
«شما همیشه در نقش بنیانگذار یا همبنیانگذار خواهید بود و تنها عنوان شما تغییر خواهد کرد.
از رعایت این نکته مطمئن شوید که چگونه عناوین بنیانگذار/همبنیانگذار را به کار می برید. این عنوان باید به صورت مادام العمر باشد، بنابراین مطمئن شوید که به افراد مناسبی که نقش مهمی در راه اندازی شرکت داشتند و در سال های آینده نیز به ایفای نقش ادامه خواهند داد، اطلاق شود.
نکته دیگر این است که اگر قصد دارید کسی را برای اداره بیزینس و استارتاپ خود پیدا کنید (مثلا اگر خودتان بنیانگذار فنی هستید)، در نتیجه آن زمان عنوان رئیس را به خود بدهید.”
کارآفرین سریالی، به کارآفرینی گفته می شود که قبلا یک یا چندین کسب و کار ریسک دار را تاسیس و اداره کرده است. کارآفرینی که به طور مداوم ایده های جدیدی ارائه می دهد و کسب و کارهای جدیدی را آغاز می کند.
تفاوت بین همبنیانگذار و عضو موسس چیست؟
بنیانگذاران و همبنیانگذاران، کسب و کار را ایجاد می کنند. آنها با بیشترین خطر مواجه هستند، اغلب به صورت مشارکتی، سرمایه خود را برای راهاندازی شرکت به کار میاندازند و ساعات بسیار زیادی کار میکنند، زیرا در تلاش هستند تا استارتاپ را شروع کنند و احتمالا آن را به یک تجارت موفق تبدیل کنند. به خصوص در روزهای اولیه راهاندازی کسبوکاری جدید، مسئولیت کامل تمام امور بر عهده آنها میباشد.
عضو موسس اغلب می تواند احساسی شبیه به بنیانگذار یا همبنیانگذار داشته باشد، زیرا آنها نیز از همان ابتدای کار وارد فرآیند می شوند، ساعات کاری دیوانه کننده و زیادی را سپری می کنند و شاید حتی برای اینکه بخشی از یک کار مهم باشند و به روند تبدیل یک ایده به ایدهای سودآور و در پی آن شکلگیری تجارت و کسبوکاری موفق و کامل کمک کنند، دستمزدشان کاهش یابد. اما اعضای تیم موسس در واقع همان کارمندان اولیه هستند و نه بنیانگذار.
یک تفاوت مهم دیگر در انواع سهامی که دو گروه دریافت میکنند، وجود دارد. حقوق صاحبان سهام با کمک هزینه سهام کارکنان (Employee Stock Grants) متفاوت است.
چگونه همبنیانگذاران مناسب را انتخاب کنید؟
اکنون که تفاوت بین تمامی این اصطلاحات را متوجه شدید، زمان آن است که به شالوده نیازهای اصلی کسب و کار بپردازید. مهمتر از همه این نکته مطرح است که چگونه همبنیانگذاران مناسب را انتخاب کنید؟
اولین کاری که باید انجام دهید شناسایی مهارتهایی است که ندارید. اگر مهندس هستید، ممکن است در پی یک طراح باشید اما اگر صرفا اهل ایدهپردازی هستید، حتما یک مهندس و یک طراح پیدا کنید. اگر در حال حاضر به مهارت مهندسی و طراحی مجهز هستید، به دنبال فردی باشید که واقعا در حوزه بازاریابی و مدیریت افراد ماهر باشد.
روی دلگادو میگوید: «اگر شما یک استارتاپ در حوزه فناوری راه انداخته اید و مهارتی در این زمینه ندارید، همبنیانگذار شما باید پیشینه و سابقه در حوزه فنی داشته باشد. با رعایت این اصل مهم در مصرف پول خود به هنگام راهاندازی کارتان صرفه جویی زیادی خواهید کرد و همچنین مطمئن می شوید که بروندادی عالی در اسرع وقت خواهید داشت.»
شکل معمول این موضوع به این صورت است که رابطه با همبنیانگذار مانند ازدواج دیده می شود و درست مانند قرارهای عاشقانه، مهترین حرکت و اقدام شما این است که آنها را مجاب کنید شما را واقعا دوست داشته باشند.
پیتری در این زمینه می گوید: «مردم به این دلیل که شما می خواهید، در کسبوکار شما مشارکت نمیکنند. آنها به شما میپیوندند چون خودشان تمایل به انجام این کار دارند.»
پس چه کاری باید انجام دهید تا شما را بخواهند؟
این روند را با بررسی آنچه میتوانید به طرف مقابل پیشنهاد دهید، شروع کنید.
چه چیزی در مورد شما وجود دارد که مردم بخواهند از شما تبعیت کنند؟
سپس تمرکزتان را صرف خودِ استارتاپ کنید. معمولا یک ایده آنقدر درخشان و ناب نیست که به تنهایی بتواند فرد همبنیانگذار را جذب کند.
درعوض، حتی اگر هنوز بخش عمده ایده و طرح شما، ذهنی است و شکل واقعیت به خود نگرفته باشد، بر روی کشف این موضوع که چگونه استارتاپ شما موفق خواهد شد، کار کنید و یافتهها را در مدل کسب و کار خود نشان دهید. توانایی خود برای جمع آوری سرمایه را اثبات کنید.
رعایت و انجام این نکات به همبنیانگذاران بالقوهتان نشان میدهد که شما برای فراتر رفتن از حوزه ذهنی و فانتزی استارتاپ جدی هستید و می توانند در کنار شما بر برخی از ترسهایی که بهطور اجتنابناپذیر خواهند داشت، غلبه کنند.
تام ویلیامز، کارآفرینی قهار و سریالی، پیشنهاد میکند به هنگام جست و جو به منظور یافتن همبنیانگذار، به شبکههای روابطی خود متوسل شوید.
ویلیامز میگوید: “من باورم بر این است که دو نفر نمی توانند شخصی را که قبلا نمیشناختند پیدا کنند و آن فرد، همبنیانگذاری مفید و مؤثر برای آنها باشد. فکر میکنم بهتر است پولی برای استخدام افراد خود کسب کنید تا اینکه واقعا در پی همبنیانگذار باشید. دلیل اصلی من برای این توصیه این است که احتمالا کسی را پیدا نخواهید کرد که به اندازه شما نسبت به کاری که می کنید، علاقه مند باشد. به خاطر داشته باشید، نمی دانم شما چه کسی هستید یا چه چیزی می سازید، لذا هیچ قضاوتی در مورد شما یا ایدهتان ندارم، فقط واقعیتی را بیان کردم که در طی 20 سال فعالیت در حوزه استارتاپ مشاهده کرده ام.”
پیتری میگوید میگوید: ” در صورت وجود گزینههای مناسب دیگر برای انتخاب«همبنیانگذار» ، بدون فوت وقت به سراغشان بروید.
همبنیانگذاران به گونهای، شرکای خانوادگی شما هستند. بسیاری از مردم در پی همبنیانگذار هستند، اما چیزی که واقعا می خواهند، کارمندی است که رایگان برایشان کار کند. اگر کارمند میخواهید، استخدام کنید و به آنها پول بدهید. شراکت هایی که واقعی نیستند، به آشفتگی و نابهسامانی برای همه منجر میشوند.”
یک استارتاپ باید چند همبنیانگذار داشته باشد؟
تعداد ایدهآل همبنیانگذاران دو یا سه نفر است، البته برحسب نوع استارتاپ و تیم آن، گهگاه به طور استثنا تعداد آنها به چهار نفر هم میرسد.
از یک سو، تنها بودن بنیانگذار ممکن است واقعا دشوار باشد، نه تنها مدیریت همه چیز به تنهایی سخت است، بلکه بعید است تمام مهارتهایی را که استارتاپ شما برای موفقیت واقعا به آن نیاز دارد، داشته باشید.
از سوی دیگر، حضور بیش از سه یا چهار نفر در تیم، مانند این است که آشپزهای زیادی در آشپزخانه گرد هم آورده باشید.
چگونه عناوینی مناسب برای همبنیانگذاران انتخاب می کنیم؟
وقتی عنوان مناسب برای نقشهای استارتاپ یافتید یعنی:
مدیرعامل کیست؟ CTO کیست؟ مدیر فروش (Head of Sales) کیست؟
مهمترین مساله این است که بر منفعتی که هر فرد به مجموعه و کسبوکار شما می رساند، تمرکز کنید.
اگر کار خود را در جستجوی همبنیانگذار مناسب به خوبی انجام داده اید، از قبل، مهارت های افراد برای شما کاملا واضح و عیان خواهد بود.
به عنوان مثال، مدیر ارشد فناوری، متخصص امور فنی است، مدیرعامل، فرد کلیدی در حوزه مسائل مالی است و رئیس بازاریابی، متخصص امور ارتباط با مشتریان است.
همچنین، ناگفته نماند که برای خود عناوین معمولی انتخاب کنید. سابقا استارتاپها به اعضای تیم خود عناوین عجیب میدادند. این اقدام صرفا همه چیز را برای همه از جمله سرمایه گذاران بالقوه شما گیج کننده می سازد، بنابراین، لطفا فقط از عناوین رایج استفاده کنید.
با همبنیانگذاران متاخر چه باید کرد؟
اگر کسی کمی دیرتر از دیگران به حوزه کسبوکار شما وارد شده است، اما هنوز به نسبت زود آمده و هنوز کارمندی استخدام نکرده اید، باید با وی مانند دیگر همبنیانگذاران رفتار کنید.
با این حال، اگر بعد از استخدام کارمند، قصد افزودن همبنیانگذار را به تیم خود دارید، امورات ممکن است کمی پیچیده شود.
کارمندان شما ممکن است از اینکه این تازه وارد، عنوان و سطح احترام بالاتری دریافت میکند، احساس ناراحتی کنند، چرا که آنها به دلیل حضور زودتر در مجموعه، در معرض خطر بیشتری بودهاند.
بنابراین حتی اگر فردی را یافتید که کاملا برای امورات شرکت به وی نیاز دارید، همبنیانگذار نامیدن وی چندان ضرورتی ندارد و برای این اقدام، دیر شده است چرا که تا حد زیادی نمادین است و الزامات و پیامدهای قانونی ندارد.
پس عنوانی به آنها بدهید که با منفعتی که برای شرکت به ارمغان می آورند، مطابقت داشته باشد. آنها را در سمت مدیر ارشد فنی یا مدیر محتوا یا فروش خود قرار دهید. در عوضِ استفاده یا عدم استفاده از عنوان همبنیانگذار، مهارت آنها را در کانون توجه قرار دهید.
چگونه از استارتاپ خود در برابر تعارضات بین همبنیانگذاران محافظت کنید؟
برخی درگیری ها اجتناب ناپذیر است و همبنیانگذاران استارتاپ نیز انسان هستند و معمولا تفاوت اندکی، حداقل در اهداف، تاکتیکها و مهارتها نسبت به همکاران خود دارند. مقداد عباس زادگان پس از آنکه از استارتاپ خود یعنی Feel Free، در پی درگیری بین همبنیانگذاران کناره گرفت و در نهایت این کسبوکار از هم پاشید، سه اقدام اصلی را مشخص کرده است که همه بنیانگذاران می توانند برای محافظت از استارتاپ خود انجام دهند.
1. یک توافقنامه مناسب تهیه کنید.
توافقات شفاهی کافی نیستند. من و شریکم در ابتدای همکاری چندین توافق شفاهی داشتیم اما وقتی کسبوکار ما با تصمیمات و شرایط دشوارتری مواجه شد، آن توافقات شفاهی، مفید و موثر نبودند.
فیسبوک، یکی از موفقترین استارتاپهای عصر ما، پس از اینکه دوقلوهای وینکلووس ادعا کردند که مارک زاکربرگ در نقش مدیرعامل، شفاها توافق کرده است که در شرکت، سهامی برابر با خودش به آنها بدهد، با نبرد حقوقی ناپسندی مواجه شد. زاکربرگ در نهایت پیروز شد، اما شکی نیست که برادران وینکلووس آرزو میکردند که کاش چیزی بیش از توافق شفاهی در دست داشتند.
2. رویکردی ساده نسبت به توافقنامه همبنیانگذار داشته باشید.
اگر آماده تنظیم قرارداد عملیاتی موسسان نیستید، همچنان عاقلانه خواهد بود که نوعی توافقنامه کتبی تهیه کنید.
یک توافق نامه همبنیانگذار ساده و یک صفحهای که به وضوح مسئولیت ها را نشان می دهد و در عین حال ساختار و عملیات شرکت (Company structure and operations) را تشریح می کند، می تواند به کاهش تنش ها در ادامه راه، کمک زیادی کند.
در راستای اولویت بخشی به زبانی ساده که به همه اجازه می دهد دقیقا بدانند چه چیزی از آنها انتظار میرود، از اصرار بر سبک قانونی متن و “اعضای اصلی شرکت” صرف نظر کنید.
3. مطمئن شوید که مالک تمامی کارهای برون سپاری شده، هستید.
ما یک نیروی طراح در تیم خود داشتیم که تمامی برندهای ما را ایجاد کرد؛ لذا به او قول داده بودیم که در شرکت، سهام برابر داشته باشد، اما هرگز توافقنامهای رسمی مبنی بر اینکه آثار او متعلق به Feel Free باشد، نداشتیم.
هنگامی که درگیری با همبنیانگذار ما شروع شد، فرد طراح تصمیم گرفت برای محافظت از خود، همکاری خود را با شرکت تایید نکند و مالکیت طرح، متعلق به خودش ماند. در نتیجه، با هر پیمانکاری در تیم خود، توافقی محکم برقرار کنید تا به آنها احساس امنیت دهید و در مقابل آنها، آینده شرکت شما را تضمین کنند.
با نگاهی به گذشته خواهم گفت که کاش من و همبنیانگذارم، توافقات شفاهی خود را با یکدیگر و با کارمندانمان به شکل مکتوب نهایی می کردیم تا بتوانیم در وهله اول از هرگونه درگیری جلوگیری کنیم.